جزئیات تصویر

پرامپت فارسی

یک دختر ایرانی زیبا که لوح کوروش هخامنشی در دست دارو لباسی از جنس ابریشم و طلا دارد و تاج طلا بر سر گذاشته و در کنار باقیمانده از تخت جمشید در حال قدم زدن است و در حال نگاه کردن به لوح کوروش هخامنشی است.

تاریخ ایجاد

سبک

سینمایی

تصاویر مشابه

دو گربه سفید و پشمالو در بغل  یک دختر زیبا که چشمان مشکی دارد و لباسش سفید است و تاج طلا بر سر گذاشته.0

دو گربه سفید و پشمالو در بغل یک دختر زیبا که چشمان مشکی دارد و لباسش سفید است و تاج طلا بر سر گذاشته.

یک کتابخانه خیالی با کتاب‌هایی شناور در هوا، روشن‌شده با نور طلایی.1

یک کتابخانه خیالی با کتاب‌هایی شناور در هوا، روشن‌شده با نور طلایی.

یک شیر قدرتمند با خز کریستالی‌شکل، غرش‌کنان زیر آسمانی روشن از شفق قطبی.2

یک شیر قدرتمند با خز کریستالی‌شکل، غرش‌کنان زیر آسمانی روشن از شفق قطبی.

یک روباه نئونی درخشان در جنگلی تاریک و احاطه‌شده توسط گیاهان شب‌تاب3

یک روباه نئونی درخشان در جنگلی تاریک و احاطه‌شده توسط گیاهان شب‌تاب

تک تیراندازی خفن در بالای یک ساختمان بلند در شهری تسخیر شده و جادویی و ترسناک با یک اسنایپ دقیق که پایه آن را روی لبه ساختمان گذاشته است و با دوربین اسنایپ شهر را دید می‌زند 4

تک تیراندازی خفن در بالای یک ساختمان بلند در شهری تسخیر شده و جادویی و ترسناک با یک اسنایپ دقیق که پایه آن را روی لبه ساختمان گذاشته است و با دوربین اسنایپ شهر را دید می‌زند

صدای رعد و برق و چکمه هایی که هماهنگ بر روی مسیرِ خاکی قدم بر می دارند با یکدیگر ترکیب شده و 
در محیط گورستان طنین انداخته اند، نور های پروژکتور به سطحِ گورستان متمرکز شده اند و محیطِ اطراف 
از شدتِ نور به وضوح دیده نمی شود، باران به شدت می بارد و تمام خاک های گورستان را گِل کرده ؛ اصغر
که ژاکت گِلی و پاره ای به تن دارد عروسکِ نوزادی را در دستش نگه داشته و با تمامِ توانش می دود؛ گردنِ 
نوزادِ عروسکی به بدنش دوخته شده.5

صدای رعد و برق و چکمه هایی که هماهنگ بر روی مسیرِ خاکی قدم بر می دارند با یکدیگر ترکیب شده و در محیط گورستان طنین انداخته اند، نور های پروژکتور به سطحِ گورستان متمرکز شده اند و محیطِ اطراف از شدتِ نور به وضوح دیده نمی شود، باران به شدت می بارد و تمام خاک های گورستان را گِل کرده ؛ اصغر که ژاکت گِلی و پاره ای به تن دارد عروسکِ نوزادی را در دستش نگه داشته و با تمامِ توانش می دود؛ گردنِ نوزادِ عروسکی به بدنش دوخته شده.