یه دختر با مو های مشکی که داخلش رگه های سفید داره و پایینش یه ذره رنگ آبی داره. چشم هاش آبی یخیه و روی گونه ی سمت راستش نقش یه دونه برف سفید و درخشان داره .
زیباترین مرد جوان در هستی حتی در رویایی که شکوه خدا را داشته باشد که نظیر آن در دنیا نباشد که همه از شدت زیبایی به او سجده کنند که با موهای مشکی رنگ بلند حالت دار و موجدار ایکلیری نچندان بلند و نچندان کوتاه و زیبایی رو داشته باشد که با چشمانی کریستالی قرمز رنگ خونی باشد که با پوست سفید همچون ماه و با لبانی سرخ همچون یاقوت با گونه‌هایی صورتی که تاجی از طلا بر سر داشته باشد که لباس سلطنتی مشکی طلایی رنگ توری بر تن داشته باشد که پشت سرش قصر باشکوهی باشد که در کنارش اژدهای بزرگ کریستالی سیاه باشد
ماشین لندکروز سفید اتاق 300 در جاده شمال
موتور سیکلت
یک جنگل اسرارآمیز با درختانی از جنس نور، که با سایه‌های سبز و آبی به نرمی می‌درخشند و شعله های کوچک سرخ رنگ بسیاری مثل پروانه درهوا پرواز میکنند
پیش کافه صورتی که در آن یک دختر با لباس صورتی موهای رنگ طلایی چشمانی با رنگ آبی ارد در آنجا آشپزی می‌کند جان کافه صورتی یک اتوبوس است و آن اتوبوس خیلی زیباست و دختر هم یک سگ دارد که سگش را یک مبل پرنسسی نشسته
